جشنهای مربوط به روزها، ماهها، گاهنبارها
سال اوستایی شمسی است و از ۳۶۵ روز تشکیل میشود. هر سال دوازده ماه دارد و هر ماه درست سی روز. این سی روز دارای سی نام مشخص و ویژه میباشد که هر روز به نامی خوانده میشود. نامها از آن امشاسپندان و ایزداناست اما پنج روز باقی میماند. این پنج روز پس از آخرین روز از ماه اسفند یعنی روز سیصد و شصتم قرار دارد که پنجه،پنجهٔ دزدیده، خمسهٔ مسترقه یا اندرگاه خوانده میشود و هر روزی را نامی ویژه است. این پنج نام از پنج بخش گاتها یا سرودهای زرتشت برگزیده شده است. همچنین دوازده ماه اوستایی نیز دارای دوازده نام است، منتخب از نامهای امشاسپندان و ایزدان که با دوازده نام از سی اسم روزها مشترک است.[۳]
روزهای همنام با دوازده ماه و جشنهای ماهانه
نامهای دوازدهگانه ماهها با دوازده نام از اسامی روزها مشترک هستند. در مثل فروردین نخستین ماه سال و آغاز بهار است در حالی که روز نوزدهم هر ماه نیر فروردین نامیده میشود یا اردیبهشت دومین ماه و سومین روز ماه نیز به شمار میرفتهاست. بدین شیوه هرگاه نام روز و ماهی موافق می افتاد، آن روز را جشن میگرفتند و از این رهگذر دوازده جشن در سال که بهتر است آنها را جشنهای ماهانه بنامیم، پدید میآمد. این جشنها در جدول زیر نمایان است:
اینها جشنهای دوازدهگانهٔ سال میباشد که در روزگار ساسانیان پیش از آن با آداب و تشریفاتی فراوان برگزار میشد.[۴]
جشنهای شش گانهٔ گاهنبار
گاهنبار یا گاهبار این دو لغت یک معنی دارد و آن شش روزی است که خدای تعالی عالم را آفرید و مجوس در کتاب زنداز زرتشت نقل میکنند که حق سبحانه و تعالی عالم را در شش گاه آفرید و اول هر گاهی نامی دارد و در اول هر گاهی جشنی سازند.
گاهنبار میدیوزرم نخستین گاهنبار روز پانزدهم اردیبهشت ماه، چهل و پنجمین روز از اول سال که در آن آسمان آفریده شد.
گاهنبار میدیوشـم روز پانزدهم تیر ماه صد و پنجمین روز سال که در این روز آب آفریده شد.
گاهنبار پـتیهشـهیم روز سی ام شهریور ماه صد و هشتادمین روز سال که در این روز زمین آفریده شد.
گاهنبار ایاسرم سیام مهر ماه دویست و دهمین روز سال که در آن گیاه آفریده شد.
گاهنبار میدیارم بیستم دیماه دویست و نودمین روز سال که جانوران آفریده شدند.
گاهنبار همسپثمیدیه و جشن همسپثمیدیه در آخرین روز کبیسهٔ سال یعنی سیصد و شصت و پنجمین روز سال که مردمان آفریده شدند. این جشن را جشن فروردگان نیز مینامند.
هر یک از جشنهای ششگانهٔ گاهنبارها پنج روز بطول میانجامیده و آخرین روز هر گاهنبار مهمترین روز جشن بوده است. مؤرخین آورده اند که خسرو انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر امپراتور روم ژوستین را نپذیرفت چون مشغول بجای آوردن اعمال عید بود.[۵]
در این روزها همگان ملزم بودند تا مطابق و برابر تواناییشان انفاق کنند. در دعایی که از زمان ساسانیان باقی مانده ملاحظه میشود که استغفارکننده جایی میگوید «از اینکه در مراسم گهنبارها شرکت نکرده و انفاق نکردم، بخشایش میطلبم.» [۶]
جشن روزهای گاتها
دوازده ماه سی روزه درست ۳۶۰ روز میشد، پنج روز باقی مانده را در شمار ماه محسوب نمیداشتند این پنج روزخمسهٔ مسترقه یا به فارسی پنجه، و پنجهٔ دزدیده، اندرگاه، روزهای گاتها و نامهای دیگر نامیده میشد. این پنج روز را ایرانیان جشن می گرفتند و شادی می کردند و این را ایام نزول فروهرها یا ارواح درگذشتگان به خانه میدانستند.[۷]
جشن سوری
یک رشته از جشنهای آریایی از اقوام هند و ایرانی و هند و اروپایی جشنهای آتش است. منظور از جشنهای آتش جشنهایی است که با افروختن آتش جهت سور و سرور و شادمانی آغاز و اعلام میشد. میان رومیان و یونانیان و بعضی از ملل دیگر اروپایی نظایرش با جشنهای آتش ایرانی هنوز باقی است. از جمله جشنهای آتش که هنوز در ایران باقی مانده جشن چهارشنبه سوری و جشن سده است. از جشنهای آتش که فراموش شده، باید از جشن آذرگان در نهم ماه آذر و جشن شهریورگان در روز چهارم ماه شهریور نام برد.
لازم به یادآوری است که زرتشتیان عقیده دارند، روشنی و آتش و آفتاب تجلی اهورامزدا است. اهورامزدا به وسیلهٔ نور تجلی میکند.[۸]
جشن سده
گویند چون صد روز از زمستان بزرگ سپری میشد ایرانیان جشن سده را برپا میکردند چون بر آن بودند که اوج و شدت سرما سپری شده و این پدیدهٔ نابسامانی و سکون که از کردار اهریمن است، توان و نیرویش رو به زوال و کاستی است. این جشن را دهمین روز از بهمن ماه برگزار میکردند به شب هنگام و در این وقت درست سد روز از زمستان بزرگ میگذشت. در جشنی بزرگ آتش را که جلوگاه و رمز و کنایت از اهورامزدا است، میافروزند تا نیروهای اهریمنی ضعیف و نابود شوند.
یکی از مشخصات و ویژگیهای جشن سده تعاون و همکاری مردم است. این جشنی است، همگانی در گذشته مرسوم بوده که گردآوری هیزم و خار و خاشاک برای جشن فریضهای دینی است و کرداری است که ثواب دارد. مردم در این جشن بعضی حیوانات را از ددان و زهرداران در آتش میسوزاندند.[۹]
جشن سوری پایان سال
در تقویم و روزشماری ایرانیان شنبه و چهارشنبه و یا آدینه وجود نداشته است. اساس تقسیم آنان در روز شماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نامهای کنونی روزها بخش کنند، لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال تحقیقاً چنین جشنی برگزار نمیشده است. روز شماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد.
جشن سوری یک عادت و رسم قدیمی بوده که در پایان سال اجرا میشده است و آنچه مسلم است، چهارشنبه نبودهاست. علت جشن و آتش افروزی در ایام آخر سال مربوط میشود به جشن فروردگان که فروهرها یا ارواح مردگان به مدت ده شبانه روز از جایگاه اصلی خود در آسمان به شهر و دیار و خان و مان فرود آمده و میان بازماندگان زندگی میکنند. یکی از واجبات و سنتهای معمول آتش افروختن بر سربامها و در کوی و برزن بودهاست. علتی که برای آن ذکر میکنند، اینست که ارواح را راهنما باشد تا در روشنی و فروغ آن به خانههای خود درآیند.[۱۰]
نوروز
نوروز بزرگترین جشن ایرانیان از روزگار کهن تا به امروز است و هم چنین نمایانترین جشنهای بهاری جهان به شمار میرود. تقدس و احترام و بزرگی نوروز بیش از حد توجه و انتظار است چون با ماه فروردین که ویژهٔ فروشیها (فروهر جوهر حیات) و ارواح طیبه است، شروع میشود و روز اول آن با نام خداوند آغاز میگردد و اول بهار و اعتدال ربیعی و رستاخیز طبیعت و زندگی مجدد در جهان است.
جشن آبریزگان
جشن آبریزگان از جمله مراسم معتبر و مشهوری است که به نوروز منسوب است و اغلب مورخان و نویسندگان بدان اشاره کردهاند. از جمله مراسم این جشن رسم شست و شوی و غسل کردن و آب پاشیدن به یکدیگر میباشد. در مناطق جنوب غرب کشور در مناطقی از استان کهگیلویه و بویراحمد این جشن در پائیز و به منظور درخواست باران برگزار می شود. این هنگامی است که کشاورزان در پاییز غلات خود را می کارند و در اواخر بهار برداشت می کنند. این جشن به نام محلی خشک گلال نام دارد. این جشن بدین گونه برگزار می شود که در یک شب مردان و زنان و کودکان در روستا گرد هم آمده و با برداشتن دوتا سنگ و کوبیدن آنها به هم و خواندن عبارت" گلال گلال اوو برد خشک گلال اوو برد" خانه های روستا را یک به یک می گردند. رسم است که اهالی هر خانه به جمعیت آب بپاشد و بعد مقداری آرد به آنها بدهد. بعد از جمع آوری آردها زنهای شرکت کننده در جشن آنها را خمیر کرده و به تعداد افراد شرکت کننده در جشن گلوله خمیری درست می کنند. به طور محرمانه ای در یکی از گلوله های خمیر یه ریگ یا شن قرار می دهند و گلوله های خمیر را به افراد حاضر تعارف می کنند. با برداشت گلوله های خمیر و مشخص شدن فردی گه دارای خمیر ریگی بوده است جشن به پایان می رسد ولی در صورتی که تا دو شبانه روز باران نبارد فردی که دارای ریگ بوده است را کتک می زنند یا در برکه ای آب سرد می اندازند تا خدا دلش بسوزند و باران بزند.
نوروز کوچک
روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده میشد. پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونهای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیدهاند از اینرو آنرا نوروز عامه نامیدهاند.[۱۱]
نوروز بزرگ
نوروز بزرگ یا خرداد روز یا نوروز خاصه یا به اصطلاح پارسیان هند خرداد سال، نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بودهاست. این روز در میان جشنها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشتهاست. از جمله زرتشتیان بدان باور دارند که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است.[۱۲]
جشن مهرگان
سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگ نوشتههای داریوش بزرگ در بیستون مییابیم، در پاییز آغاز میشد و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد) ایرانیان باستان، در اصل جشن اول سال ایرانیان بودهاست.[۱۳] در اواخر فرمانرواییداریوش بزرگ، سال اوستایی نو، سال دینی زرتشتی گشت و روز اول سال به اول فروردین، عید نوروز منتقل شد.[۱۴] به همین جهت بسیاری از مراسم ملی مذهبی نوروز و مهرگان همانندی و یکسانی دارند. یکی از بارزترین مراسم نوروز و مهرگان بار عام شاهان بود.[۱۵]
یلدا
یلدا و مراسمی که در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال برپا میکنند سابقهای چند هزار ساله دارد و این رسوم ویژه آریاییهاست. اقوام قدیم هند و ایرانی و هند و اروپایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان میگرفتند به ویژه ژرمنیها عید تولد آفتاب را در آغاز زمستان گرفته و آن را به خدای آفتاب نسبت میدادند و این بی تناسب هم نیست، چه واقعاً آغاز زمستان مثل تولد جدید خورشید است. روز اول ماه دی، خور یا خره روز همچنین خرم روز نیز نامیده شدهاست.[۱۶]
جشنهای دیگر سال
همچنین در ایران باستان جشنهای دیگر در هر ماهی وجود داشتند که یا صرفاٌ جنبهٔ مذهبی دارا بودهاند و یا ملی و یا ترکیبی از هر دو عنصر بودهاند با آمیزهها و نگارینههایی جهت تعلیل و تفسیر از اساطیر و مواد تاریخ داستانی و رویدادهای تاریخی.
جشن آبانگاه
در روز دهم ماه فروردین جشنی برگزار میشدهاست، موسوم به آبانگاه که آنهم با آب و باران و مراسمی در تقدیس آن مربوط است.[۱۷]
سروش روز
روز هفدهم از هر ماه سروش نام دارد. در برهان قاطع آمده است که نیک است در این روز دعا کردن و به آتشکده رفتن.[۱۸]
جشن خزان
گویا دو جشن تحت عنوان خزان برگزار می شد. جشن خزان نخستین و جشن خزان دوم. اولی در روز هشتم شهریور ماه و دومی روز اول مهر.[۱۹]
سیرسور
در روز چهاردهم دی ماه رسم بود که خوراکهایی با سیر طبخ کرده و بخورند.[۲۰]
جشن دیبگان
روز پانزدهم از ماه دی از خمیر یا گل تندیسی از آدمی ساخته و آنرا در مدخل در یا راهرو خانهها مینهادند، بعداً این مجسمه را میسوزاندند.[۲۱]
جشن گاوگیل
سبب این جشن را گفتهاند مملکت ایران در این روز از ترکستان جدا شده و گاوهایی که ترکستانیان از ایرانیان به یغما برده بودند، پس گرفته شد.[۲۲]
جشن بادبره
روز بیست و دوم هر ماه باد نام دارد. این واژه در اوستا وات و یکی از ایزدان در دین زرتشتی است. ابوریحان بیرونیمیگوید در قم و حوالی آن باد روز با مراسم بسیار مفصلی که با شادی و پایکوبی همراه است برگزار میشود و بازاری تدارک میبینند که در آن بازار وسایل شادی و رفت و آمد و گونهای کارناوال برپا میگردد.[۲۳]
پانویس
1. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۶
2. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۳۸۸
3. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۸۱
4. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۸۷
5. ↑ نوروز تاریخچه و مرجع شناسی، ص ۴ و ۵
6. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۱۰۱
7. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۸۸
8. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۱۴۵
9. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۳۴۳
10. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۱۵۰
11. ↑ نوروز تاریخچه و مرجع شناسی، ص ۱۲
12. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۲۰۱ و ۲۰۲
13. ↑ نخستین انسان و نخستین شهریار ص ۴۷۱
14. ↑ نخستین انسان و نخستین شهریار، ص ۴۷۷
15. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۲۷۵
16. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۳۲۱
17. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۳۸۹
18. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۳۹۱
19. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۴۰۴
20. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۴۱۵
21. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۴۱۷
22. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۴۱۸
23. ↑ گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۴۲۲
منابع
هاشم، رضی. گاهشماری و جشنهای ایران باستان. تهران: انتشارات فروهر، ۱۳۵۸
کریستن سن، آرتور. نخستین انسان و نخستین شهریار. ترجمهٔ احمد تفضلی و ژاله آموزگار، جلد دوم . تهران: نشر نو، سال۱۳۶۸
اذکایی، پرویز. نوروز تاریخچه و مرجع شناسی. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر مرکز مردمشناسی ایران، ۱۳۵۳
برگرفته از:
ویکی پدیا
برگرفته از وبلاگ: کوروش بزرگ